حقیقت اول یا فائده نخست: هر انسانی با اقرار به شهادتین، یعنی بر زبان آوردن کلمه لا إله الا الله و محمد رسول الله مسلمان میگردد. اگر کسی با زبان کلمات فوق را اقرار نمود مسلمان میشود و احکام مسلمانی در خصوص او جاری میشود. حتی اگر قلباً کافر باشد. به ما دستور داده شده است که به ظاهر حکم کنیم، و اسرار نهانی را به خداوند واگذار نماییم؛ به دلایل زیر:
1- رسول گرامی(ص) اسلام کسی را که به شهادتین اقرار میگرد قبول مینمود و منتظر فرا رسیدن وقت نماز یا پرداخت زکات یا روزه ماه رمضان نمیشد تا اینکه معلوم شود که این فرایض را انجام میدهد یا نه و آنگاه به اسلام او حکم کند؛ اقرار به شهادتین برای حکم به مسلمانی آنان کافی بود.
2- بخاری و دیگر محدثین روایت کردهاند که اسامه بن زید مردی مردی را که هنگام جنگ به «لا إله الا الله» اقرار کرده بود، کشت، و رسول خدا او را به بدترین وجهی مورد سرزنش قرار داد و فرمود: آیا بعد از اینکه گفت لاإله الا الله او را کشتی؟! اسامه گفت: از ترس شمشیر آن را گفت! رسول خدا فرمود: مگر تو قلبش را شکافتی؟! در بعضی روایات چنین آمده است: در روز قیامت در برابر لا إله الا الله چه خواهی گفت؟ و چه خواهی کرد؟!
3- بر اساس حدیثی که از ابوهریره روایت شده، رسول خدا(ص) میفرماید:( به من دستور داده شده است که با مردم به جنگ بپردازم تا اینکه بگویند لا إله الا الله وبه محض گفتن آن خون و مال آنان از تعرض مصون خواهد ماند مگر آنکه از لحاظ شرعی مستحق از میان رفتن باشد.
مسلم چنین روایت کرده است: تا به لاإله الا الله و آنچه بر من نازل شده است ایمان آرند). در صحیح بخاری به صورت مرفوع از انس بن مالک(رض) روایت شده است: تا شهادت بدهند به اینکه خدایی غیر از خدای واحد نیست و محمد بنده و فرستاده اوست. مراد از مردم در احادیث فوق مشرکین عرب میباشند، چنانکه علما گفتهاند، و انس بن مالک(رض) در حدیثی آن را توضیح داده است زیرا از اهل کتاب بنا بر نص قرآن جزیه گرفته شده است. دلیل موارد فوقالذکر این است آنان همین که میگفتند لا إله الا الله به محض گفتن آن، بخاطر مصون ماندن جان و مالشان، وارد اسلام میشدند و این مصونیت یا با اسلام آوردن، یا با معاهده و یا با عقد ذمه حاصل میشده است، در اینجا معاهده یا عقد ذمه منتفی مصونیت است در نتیجه چیزی جز اسلام آوردن مراد نیست. این حدیث از جانب بسیاری از اصحاب، با عبارتی نزدیک به یکدیگر، صحیح دانسته شده است. به همین جهت، سیوطی در جامع صغیر گفته است در حد متواتر است، و مناوی، شارح این کتاب، گفته است: پانزده نفر از صحابه(رض) آن را روایت کردهاند. از سفیان بن عینیه، که یکی از ائمه حدیث در زمان خود بوده روایت شده که فرمود:
این حدیث در اوایل اسلام وقبل از واجب شدن نماز وروزه وزکات وقبل از هجرت بیان شده است. علامه ابنرجب حنبلی در کتاب خود«جامع العلوم و الحکم» آورده است: نظر فوق بسیار ضعیف است و اینکه این نظر از سفیان بن عینیه باشد جای تأمل است. زیرا که راویان این حدیث در مدینه با رسول اکرم(ص) مصاحبت داشتهاند، و بعضی از آنان در اواخر عمر آن حضرت مسلمان شدهاند. شاهدی دیگر بر این مطلب جان و مالشان در پناه اسلام، محفوظ و مصون میباشد دلالت دارد بر اینکه آن حضرت مأمور به قتال بوده است، و همه اینها بعد از هجرت و در مدینه منوره به وقوع پیوسته است، و اضافه میکند: هرگاه کسی میخواست مسلمان شود با تلفظ شهادتین اسلامش پذیرفته و جان و مالش در پناه اسلام حفظ میشد، و او مسلمان میگردید، و بدین جهت آن حضرت اسامه بن زید را مورد سرزنش قرار داد؛ و نسبت به قتل کسی که پس از گفتن لا إله الا الله کشته شده بود اعلام نارضایتی فرمود. و باز، رسول خدا(ص) ایمان آوردن هیچ کس را مشروط به اقامه نماز یا پرداخت زکات نمیفرمود، حتی روایت شده است که آن حضرت از قومی که حاضر به پرداخت زکات نشده بودند، مسلمان بودن آنان را پذیرفت. در مسند امام احمد بن حنبل(رض) از جابر(رض) روایت شده است: قبیله ثقیف شرط کردند که زکات نپردازند و به جهاد نروند، رسول خدا فرمود: در آینده نزدیک زکات میپردازند و به جهاد نیز میروند. همچنین، از نصر بن عاصم لیثی روایت شده است که مردی به حضور رسول خدا(ص)آمد و اسلام آورد مشروط به اینکه فقط دو نماز از نمازهای پنجگانه را بگذارد آن حضرت اسلام وی را پذیرفت. ابنرجب گفته است: امام احمد بن حنبل ضمن قبول این احادیث، مقرر داشته است: اسلام آوردن فرد حتی با شرایط فاسد و نادرست، صحیح است و بعداً به شریعت و قوانین اسلام ملتزم خواهد گردید. و نیز، استدلال کردهاند به اینکه حکیم بن حزام گفته است: «بایَعتُ النَّبِیَّ (ص) عَلی أَن لا اَخِرَّ اِلّا قائِماً» من با پیامبر بیعت کردم مشروط بر اینکه از حالت ایستاده یکسره به خاک بیفتم. احمد بن حنبل گفته است، معنایش این است که بدون رکوع سجده کند. چیزی که در این روایت برای ما اهمیت دارد، دو موضوع است:
اول: اینکه مسلمان شدن با اقرار به شهادتین حاصل میشود؛ و اگر در بعضی از احادیث بر گواهی دادن به توحید بسنده شده است یا از روی اکتفا و اختصار از جانب راویان بوده است یا اینکه مشرکین عرب که کلمه ناس در حدیث بر آنان اطلاق میگردد، هرگز به توحید اقرار نمیکردند مگر اینکه آنچه را رسول خدا آورده بود و مردم را به سوی آن دعوت میکرد، پذیرفته باشند. چنانکه از بعضی مسلمانان صدر اسلام روایت شده است که اسلام تنها عبارت از کلمه شهادت است، و نماز و زکات و سایر شرایع اسلامی و فرایض آن وقتی مطلوب و مقصود اسلام است که فرد مسلمان شده باشد، و اینها از غیر مسلمان پذیرفته نمیشود. و نماز و روزه و حج و غیره بر کافر به علاوه نداشتن شرط قبول عمل یعنی «اسلام» واجب نیست.
دوم: اینکه احادیث مذکور که از ابن رجب و امام احمد روایت شده است دلالت بر وسعت نظر و آسانگیری در حق مسلمانان دارد، و اینکه حضرت رسول(رض) با چنین اندیشهای به رفع ورجوع واصلاح امور میپرداختهاند، و با مسلمانان بویژه با کسانی که تازه مسلمان بودند، با این شیوه برخورد میکردند. بنابراین، حضرت رسول اکرم(ص) بنا به اقتضای شرایطی اسلامی بعضی را میپذیرفتهاند، و در عین حال، همان را از کسانی دیگر نمیپذیرفتهاند. از بشیر بن خصاصیه روایت شده است که او خواست تا با رسول خدا(ص) بیعت کند بدون اینکه زکات بپردازد یا جهاد کند. آن حضرت نپذیرفت و فرمود: بشیر! اگر زکات نپردازی و جهاد نکنی؛ میخواهی با چه چیزی وارد بهشت شوی؟ دیدیم که حضرت رسول(ص) چنین اسلامی را از قبیله ثقیف پذیرفت؛ زیرا، میدانست که آنان بر این شرط پافشاری و موضعگیری نخواهند کرد، و اگر اسلامشان اندکی بهبود یابد، آنچه را سایر مسلمانان انجام میدهند آنان نیز، انجام خواهند داد؛ و به همین دلیل با اطمینان فرمود: آنان هم زکات میپردازند و هم به جهاد میروند.
نظرات